راه
قطره های باران ، بی تا ب و پر غوغا، عازم سفر شدند،
از دل ابر به آغو ش خاک رسیدند،
به ریشه های سپیدار نفوذ کردند،
در قلب سبز برگها آرمیدند، آفتاب را بوسیدند ،
و راز طراوت آموختند.
من عاشق طراوتم ، سرشار از شیدایی ام ،
راهی نشانم بده ،
تا من از دل پر شور و بی تابم سفر کنم ،
به حریم رویاهای صمیمی ات نفوذ کنم ،
و پشت پنجر? نگاه روشن و پر مهرت بنشینم ،
و آفتاب گرم دوستی ات را بوسه زنم .
راهی نشانم بده ....
مینا
کلمات کلیدی: